آیت الله مصباح موسوی

تاریخ شفاهی

به درس طلّاب توجّه داشتند ​

حاج آقای مهدی‌پور: «این بیت سابقه خدمات بیش از یک قرن دارد. از زمان مرحوم صاحب عروه این‌جا بیت مرجعیّت و بیت وکالت هست. هر روز به صدها نفر رسیدگی کرده‌اند. برای ده‌‌ها نفر مکان اسکان تهیه کرده‌‌اند. به کسی «نه» نگفتند. این‌ها باعث می‌شود که مردم اقبال می‌کنند و وجوهات می‌آورند. الآن وجوهاتی که به بیت ایشان داده می‌شود بیش از وجوهاتی است که به دفتر آیت‌الله آقای سیستانی (مدضله العالی) داده می‌شود. چرا؟ چون مردم می‌‌بینند ایشان چه می‌کنند. ایشان منزل‌شان گرچه نزدیک حرم اما در فقیر‌ترین منطقه مشهد است. خیلی به ایشان پیشنهاد شد که جاهای دیگر بروند. گفتند: «نه، من اهل این‌جا هستم.» خلاصه: این دم‌‌خور شدن با طلبه‌ها، ساختن این همه مدرسه، ساختن این همه محل اسکان زائر، هر طلبه‌ای آمده دست خالی نرفته، این همه ارجاعات به مراکز درمانی. غیر از مرکز خودش همه جا ارجاع داده است. الآن در نجف هم این بساط خدمت را فراهم کرده‌‌اند، نجفی که آقای سیستانی هست ولی ایشان آن‌‌جا هم محلّ اسکان دارند و امتحانی برای طلبه‌ها دارند. آقای مصباح معتقد بودند که باید طلبه حقوق بازنشستگی نداشته باشد و ز گهواره تا گور دانش بجوید. طلبه هر لحظه باید برای پیشرفت علم کار کند و لذا الآن ایشان در نجف حوزه برگزار می‌کند. یا در دار‌العلوم آقای خویی از طرف آقای مصباح تدریس و امتحان برگزار است. این‌ها جلوی چشم مردم است و مردم می‌بینند. ایشان این توفیق را از آن خدمات دارند، زیرا شب و روز خالصانه خدمات انجام دادند» (مصاحبه با حاج آقای علی‌اکبر مهدی‌پور، 13 مردادماه 1397ش.)

تاریخ شفاهی

حوزه مشهد باید رشد کند

آیت‌الله حاج سیّد محمّد‌علی شیرازی: «یکی دیگر از خدمات ایشان این بود که برای انجام سریع کارهای خیلی مصر بودند. آن زمان دفتر ما صبح و شب پذیرای طلّاب و علما بود. مرحوم آقای مصباح یک روز خطاب به من فرمودند: «سیّد محمّد‌علی! از این‌که می‌بینی من خیلی این‌جا می‌آیم و علاقه و اصرار دارم که کارها خیلی سریع و خوب انجام شود صرفاً بابت علاقه شخصی و دوست داشتن آقای شیرازی نیست یعنی همه‌اش این نیست، بله من از قدیم که آیت‌الله شیرازی در نجف بودند ایشان را می‌شناختم و دوست داشتم و در یک سفری ایشان را در نجف هم ملاقات کردم، این درست امّا فلسفه زیاد آمدن من به بیت شما فقط این نیست بلکه عمده چیز دیگری است و آن این است که یک حوزه زمانی رسمیّت دارد که یک مرجع در راس آن باشد. اگر یک مرجع در راس حوزه نباشد، حوزه وجاهت لازم را ندارد گر‌چه مدارس علمیّه، طلّاب فراوان و برنامه‌های درسی زیاد باشد. حوزه زمانی می‌تواند در برابر مشکلات اظهار وجود کند که یک مرجع در راس آن باشد، اگر این نباشد گرچه طلّاب زیاد باشد اما باز هم به دهی شبیه است. ایشان می‌فرمودند: «آیت‌الله میلانی تا زمانی که بودند تکیه‌گاهی برای حوزه بودند و حوزه می‌توانست اظهار نظر کند امّا زمانی که ایشان فوت کردند حوزه احساس بی‌پشتوانه‌ای و احساس خلاء کرد. حوزه ملاذی نداشت لذا تعدادی از طلّاب به قم مهاجرت کردند زیرا مأیوس بودند که بعد از این بتوانند در مشهد زیست کنند و درس بخوانند.» مرحوم آقای مصباح می‌فرمودند: «الان که آقای شیرازی به مشهد آمد این‌جا باز هم رسمیّت یافت زیرا یک مرجع آن هم مرجع نجف‌دیده در آن ساکن شد. این امر پشتوانه خیلی خوبی برای حوزه علمیّه مشهد است. ما باید کاری کنیم که این مرجعیّت از هر نظر جا بیفتد تا همه بفهمند، دل ببندند و امیدوار شوند و حوزه بتواند قدرت زمان آیت‌الله میلانی را و بلکه بالاتر را به دست آورد و رشد کند.» ایشان فرمودند وجه اینکه من این قدر می‌آیم و می‌روم و می‌گویم این را بکن، آن کار را بکن اینست. این غیر از آن ارادت شخصی من به آیت‌الله شیرازی است. این یک نکته بسیار ارزشمند از مرحوم آیت‌الله مصباح بود که ما همواره در خاطر داریم. بعدها با تلاش‌های ایشان و دیگر فضلا، بیت آیت‌الله شیرازی مرحعیت عام یافت و در بسیاری از تحولّات اجتماعی ورود پیدا کرد. خیلی از آقایان از رهگذر مرجعیّت ایشان در جامعه ظهور و بروز داشتند که اگر ایشان نبودند چه بسا خیلی‌ها در آن شرایط حساس بایکوت می‌شدند» (مصاحبه با آیت‌الله حاج سیّد محمّد‌علی شیرازی، 22 دی‌ماه 1397ش).

تاریخ شفاهی

پایه گذاری رشته های تخصّصی

سید هادی صالحی: «پایه‌گذار رشته‌های تخصصی در شیعه مرحوم آقای مصباح بودند. چند سال ایشان پیگیر این مسایل بودند. بعداً مرحوم آقای طاهری خرّم‌آبادی چند روز مشهد ماند و کار را دید. بعد رفت قم، یک اکیپی به مشهد فرستاد. این‌ها رفتند چند روز آن‌جا ماندند. سرفصل‌‌ها، تقسیم‌بندی‌ها و چگونگی کار گروه‌های تخصصی را دیدند، با اساتید مصاحبه کردند که کار چطور انجام می‌شود. با طلبه‌‌ها مصاحبه کردند، بازخوردها را گرفتند از طلبه‌ها سؤال و جواب کردند، امتحان گرفتند و پرسیدند: شما چند سال است طلبه هستید و وارد سطح شدید؟ طلبه‌ها گفتند: من مثلاً سه سال است وارد سطح شدم. وقتی نگاه کردند، امتحان گرفتند، دیدند در این سه سال این طلبه به قدر 5 تا ۶ سال درس خوانده و کاملاً حاضر است. دیدند که این روش جواب می‌دهد و طلبه را پیش می‌برد. ما این را نیاز داریم، خودتان بهتر از من می‌دانید که فقه دایره‌‌اش مرتب گسترش پیدا می‌کند. اگر فقط با آن روش‌های عادی بخواهیم فقه را بخوانیم، در آینده به مشکلات بیشتری برمی‌خوریم. اکّیپ آقای طاهری خرّم‌آبادی بعد از این‌که به مفید بودن روش کار آقای مصباح اطمینان حاصل کردند، قم رفتند و این روش را در آن‌جا پیاده کردند. در حین اجرا نیز ارتباطاتی با مشهد داشتند تا بتوانند این روش را به‌طور کامل پیاده کنند. این فرایند رشد کرد، بعد شد رشته تخصّصی فقه و اصول. به تدریج آقایان دیگری هم، این کار را انجام دادند. خود آقای طاهری خرّم‌آبادی نیز افرادی را تشویق کردند که شما هم مدرسه تخصّصی فقه و اصول داشته باشید. بعد از این مرحله رشته‌های تخصصی دیگر بوجود آمد. آقای مصباح در مشهد رشته تخصصی عقاید داشتند که بعدا پایه‌کار دیگر مدارس مشهد و قم شد. بنا براین آقای مصباح پایه‌گذار رشته‌های تخصّصی در حوزه هستند. اگر کسی خودش به مسائل علمی احاطه نداشته باشد و مباحث در دستش نباشد، به این مسائل نمی‌تواند ورود موفّقی داشته باشد. ما افراد زیادی دیدیم که به قول امروزی‌ها بیشتر سخت‌افزاری بودند یعنی چون آن فضل را ندارند بیشتر دنبال این هستند که چطور به مردم کمک کنیم، ساختمانی بسازیم، مسجدی، حسینیه‌ای، مدرسه‌ای و تو این وادی‌ها هستند. عقد و عروسی و جهیزیّه بدهیم از این جور چیزها. امّا آدمی که بعد علمی داشته باشد نقایص حوزه را می‌بیند و برایش برنامه می‌ریزد. مرحوم آقای مصباح دیدند که ما نسبت به گذشته در فقه و اصول مشکل داریم، لذا فوراً اقدام کردند و کار را در مشهد شروع کردند و از میان طلّاب مستعد افغانستانی افرادی را شناسایی کردند، ساماندهی کردند و برای‌‌شان برنامه گذاشتند. آقای مصباح فهمیدند که اگر یک مدرسه‌ای باشد این‌‌ها را ساماندهی کند و ناظری بالا سرشان باشد یا مدیری که از این‌ها کار بکشد و مرتب هم امتحان بگیرد، این‌ها رشد می‌کنند. ما این را برای آینده تشیع افغانستان نیاز داریم. من یادم هست این افراد چند سالی که آن‌جا بودند به یک بلوغی رسیدند. مرحوم آقای مصباح گفتند: الان این‌ها بروند تدریس کنند. بعضی‌هایشان مایل بودند که بمانند و ادامه تحصیل دهند، اما آقای مصباح سفت ایستادند و فرمودند: این‌ها باید بروند تدریس کنند تا راه بیفتند. بعضی‌ها را در مدارس استان خراسان فرستادند. اسمی هم از آقای مصباح روی این‌‌ها نبود، در آن‌جا به عنوان استاد می‌رفتند. ادبیات، لمعه، اصول، رسائل و مکاسب می‌گفتند. علاوه بر استان خراسان آنها را به زابل، زاهدان و بندر‌عبّاس نیز فرستادند. آقای مصباح هم از آن‌ها حمایت می‌کردند و مبلغی‌ می‌‌پرداختند. بنابر‌این ایشان به واقع سطح حوزه‌‌های علمیه شرق کشور را با آن اساتید بالا کشیدند. یعنی هم استاد تربیت کردند و هم استاد به مدارس و مناطق اعزام کردند. ایشان می‌گفتند: بروید چند سال تدریس کنید، یک دور لمعه و اصول تدریس کنید و برگردید. حتی از بین‌ این‌ها در مقاطع بالاتر خود مؤسّسه ثامن به عنوان استاد ناظر مباحثه طلّاب مبتدی استفاده می‌کردند. این شیوه کار بسیار خوب جواب داد یعنی از تولید به مصرف بود. بنابراین به نظر من بزرگترین کار آقای مصباح پایه‌گذاری رشته‌های تخصّصی در کل حوزه‌های شیعه است. آیت‌الله خویی آن زمان جاهای مختلف مدرسه ساخته و خدمات زیادی انجام داده است. در قم مدینه‌العلم ساخته، در مشهد مدرسه ساخته و در جاهای مختلف دنیا خدماتی کرده است. امّا آن چیزی که از حوزه برای آیت‌الله خویی مهم است، مدرسه نیست، چون دیگران هم مدرسه ساختند؛ در اصفهان مدارس را شاهان ساخته‌‌اند. مدرسه جزء است. اساس حوزه بعد علمی است؛ تقریرات آیت‌الله خویی مهم است، تربیت شاگردش مهم است. در مورد آقای مصباح نیز باید این نوع نگاه را داشته باشیم؛ آقای مصباح وکیل مراجع بود امّا مدرس تمام وقت نبود. منظور من این است که ببینیم به لحاظ علمی ایشان در حوزه چقدر تأثیر داشته؟ در این نوع نگاه متوجّه می‌‌شویم که ایشان دو رشته تخصصی مادر و اصیل را پایه‌گذاری کردند (فقه و عقاید). بابراین ایشان پایه‌گذار و مؤسس است. مثلاً در اصول می‌گویند فلان آقا مؤسس است. این واقعاً یک روش جدید است. البته روشن است که یک کسی تا خودش مدرّس نباشد به این چیزها فکرش نمی‌رسد. امّا در آن شرایط زمانی فکر آقای مصباح به این نیاز رسید، چرا؟ من فکر می‌کنم حتماً یک عنایتی مِن عِند‌الله و عِند‌الحجّه بوده است. معلوم است که پایه‌گذاری دو رشته تخصّصی کار آسانی نیست. شاید کسی آمده مثلاً یک چیزی صحبت کرده جرقه‌‌ای زده شده، بعد ایشان راجع به این موضوع با افراد زیادی مشورت و نشست و برخاست کرده، وقت گذاشته، برنامه‌‎‌ریزی کرده، مشاور تعیین کرده، پیشنهادات را دیده، جایش کجا باشه، کتاب‌هایش چطور فراهم شود، اساتید چطور جمع و جور شود، و... من دیدم بعضی از افراد را که ایشان از خانه‌‌اش کشید بیرون. می‌گفت: شما در خانه برای چند نفر درس می‌گویید؟‌ آن درس‌‌تان محفوظ، بیایید این‌جا برای مثلاً 20 نفر درس بگویید. ایشان اول از دروس سطح شروع کردند. بعد به درس خارج پرداختند. بعضی درس‌ها برای ده نفر بود، برای هشت نفر بود. تعداد کلاس‌ها را زیاد نمی‌کردند تا استاد بتواند به آنها رسیدگی کرده و فقط روی آن چند نفر ‌‌کار کند (مصاحبه با حاج آقای سیّد هادی صالحی، 13 مردادماه 1398ش).

تاریخ شفاهی

اعتماد مراجع

آیت الله علوی بروجردی: «آشنایی من با آقای مصباح در سال‌های 1346 یا 1347ش بود. از سال 1348ش با ایشان مأنوس بودیم از نزدیک و این آشنایی تا آخر عمر ادامه داشت. همیشه شاهد پشتکار ایشان نسبت به حوزه و مردم بودیم. مرحوم آیت‌الله مصباح دارای اخلاقی بودند که همه کس را جلب می‌کرد. در آن زمان گر‌چه مرحوم آیت‌الله میلانی و دیگران هم بودند، امّا ایشان محل مراجعه طلّاب و نیازمندان بودند و به جهات اخلاقی آن‌ها توجّه داشتند. مرحوم چون خدمات زیادی برای ایتام و عامّه‌ی مردم داشتند، عموم مردم به ایشان توجّه و علاقه‌ی فراوانی داشتند. مراجع نسبت به ایشان اعتماد داشتند و در حالی که آقای مصباح جوان بودند، پس از فوت برادرشان مرحوم آیت‌الله بروجردی ایشان را به عنوان وکیل خود تعیین کردند و بعد از ایشان نیز این اعتماد توسط مراجع بعدی ادامه یافت» (مصاحبه با آیت‌الله آقای علوی بروجردی، 15 خرداد 1397ش).

تاریخ شفاهی

خوشحالی از اقامت آیت‌الله شیرازی در مشهد

آیت الله سید محمد علی شیرازی: «زمانی که ما به اتّفاق مرحوم ابوی حضرت آیت‌الله العظمی سیّد عبد‌الله شیرازی در نجف بودیم نام و آوازه مرحوم آیت‌الله سیّد محمّد‌حسین مصباح موسوی را شینده بودیم اما آشنایی عملی و مراودات ما با ایشان از زمانی شروع شد که مرحوم ابوی ما در سال 1354ش. مقیم مشهد مقدّس شدند. ایشان در آن زمان زیاد ابراز محبت می‌کردند و به بیت مرحوم آیت‌الله شیرازی زیاد تشریف می‌آوردند؛ صبح، ظهر و شب یعنی روزی دو سه مرتبه می‌آمدند و مقطعی آن‌جا می‌ماندند و سعی می‌کردند تمشیت کنند در امور زائرین. آن موقع چون آیت‌الله شیرازی تازه به مشهد وارد شده بودند بیت ایشان در خیابان آیت‌الله شیرازی خیلی شلوغ بود. وقتی ما وارد مشهد شدیم، حدود شش ماه بود که مرحوم آیت‌الله میلانی فوت کرده بودند و حوزه گرفتار یک سرگردانی خاص بود. یک خلاء در حوزه احساس می‌شد که با آمدن آیت‌الله شیرازی یک تحوّل در حوزه مشهد به وجود آمد. مرحوم آیت‌الله مصباح در بیت ایشان حضور داشتند، نه یک حضوری که صرفاً آن‌جا بیایند و بنشینند، بلکه یک حضوری و اشرافی داشتند که کارها خیلی خوب انجام شود. مرحوم ابوی مرحوم آیت‌الله مصباح را به من معرفی کردند و من از دیدن ایشان خیلی خرسند شدم. ما هم دیگر خیلی گرم یگدیگر را در آغوش گرفتیم. ایشان به من خیلی محبت می‌کردند و لطف داشتند. ایشان از این‌که مرحوم آیت‌الله شیرازی مشهد آمده بودند و قرار بود بمانند خیلی خوشحال بودند و اظهار خرسندی می‌کردند. ایشان به من فرمودند که ترتیبی دهید که آقای شیرازی در همان بیت خیلی زود نماز ظهر و شب را شروع کنند. بیت مکان بزرگی داشت و محلّ مراجعه مردم، کسبه و طلّاب بود. به پیشنهاد و تأکید ایشان نماز در روز دوم حضور آیت‌الله شیرازی شروع شد. یکی دیگر از تأکیدات ایشان این بود که با توجّه به درخواست علما و فضلای مشهد درس مرحوم آیت‌الله شیرازی نیز خیلی زود شروع شود. می‌فرمودند: درس از همین فردا شروع شود. (ما روزهای آخر محرم وارد مشهد شدیم و حوزه تعطیل نبود) یعنی این‌قدر پا فشاری داشتند. بنابراین ایشان در تنفیذ و تحقق درخواست علما و طلّاب مبنی بر شروع شدن درس آیت‌الله شیرازی خیلی نقش داشتند» (مصاحبه با آیت‌الله حاج سیّد محمّد‌علی شیرازی، 22 دی‌ماه 1397ش).

تاریخ شفاهی

پشتیبان مراجع

حاج آقای مهدی پور: «آقای مصباح برای طلبه‌‌ها پدر مهربان بودند، یعنی وقتی طلبه آن‌جا می‌رفت احساس می‌کرد در خانه پدرش رفته است. مرحوم آیت‌الله مصباح پشتیبان مرجعیت به تمام معنی بودند. وقتی وکیل یک مرجع بود از دیگران هم پشتیبانی می‌کرد. این‌طور نبود که دیوار حائلی بین آن مرجع و دیگر مراجع گذاشته باشد. همه مراجع گذرشان به مشهد می‌افتاد. الآن یک مقدار اوضاع کم‌رنگ شده، آن زمان همه مراجع مشرّف می‌شدند، ایشان استقبال و پذیرایی می‌کرد. ضیافت تشکیل می‌داد، دید و بازدید می‌کرد و پشتیبان همه مراجع بود. بعدها حوادثی پیش‌آمد که ایشان مجبور شد منحصر به یک مرجع شوند. لذا فقط آیت‌الله خویی را انتخاب کرد، پشتیبان ایشان بود و آن بیت هم به بیت وکالت مرحوم آیت‌الله العظمی خویی شهرت یافت. بعد از آیت‌الله العظمی خویی نیز ایشان با همه مراجع مرتبط بود ولی آیت‌الله سیستانی را انتخاب کرد. تاریخ اثبات کرد که آیت‌الله سیستانی هم از لحاظ مدیریت خیلی قوی هستند. من به خود آقای سیستانی عرض کردم گفتم آقا، کسانی که یک صدم شما با صدّام مشکل داشت صدّام همه را از بین برد. ایشان را خداوند حفظ کرد. در عمل هم ثابت شد مسئله داعش و غیره که خدا ایشان را نگه‌داشته که یک روز با یک نهیب بتواند کشور عراق را نجات دهد. الآن که این همه با مرجعیّت مخالفت می‌کنند می‌خواهند که ما این سیستانی را نداشته باشیم. به همه مراجع ما احترام قائلیم همه این‌ها را وکیل امام زمان (روحی و ارواحنا له الفداه) می‌دانیم امّا موقعیت فعلی بلا‌تشبیه شباهت به دوره امام صادق علیه‌السلام دارد؛ آن زمان موقعیّت ایجاد شد که رسمیت شیعه بنام امام صادق (علیه‌السلام) رقم خورد، امری که در دوره دیگر ائمّه (علیهم‌السلام) محقق نشد. یعنی فرصت فراهم نشد و گرنه علم امام صادق (علیه‌السلام) با بقیه ائمّه (علیهم‌السلام) فرق نمی‌کرد این‌جا هم موقعیت طوری شد که حاج آقای سیستانی توانست این کار را مدیریت کند» (مصاحبه با حاج آقای علی اکبر مهدی‌پور، 13 خردادماه 1398ش).

سایت الهادی در راستای معرفی مرحوم آیت الله سید محمد حسین مصباح موسوی و تجلیل از شخصیت و خدمات ماندگار آن مرحوم ایجاد شده است.